محرومیت غذایی در دوران کودکی ممکن است روی شکلگیری صفات منفی در 40 سالگی مؤثر باشد.
پژوهش جدیدی نشان میدهد که سوء تغذیه در سال اول زندگی حتی اگر با یک رژیم غذایی خوب و بازیابی سلامت جسمانی همراه باشد، افراد را مستعد ابتلا به مشکلات شخصیتی در 40 سالگی قرار میدهد.
بررسی 77 نفر که قبلاً دچار سوء تغذیه بودهاند، اولین گواه ارتباط بین سوء تغذیهی کوتاهمدت پس از تولد و صفات شخصیتی در بزرگسالی را نشان میدهد. گروهی به سرپرستی جانیا گالر (Janina Galler) روانپزشکی از دانشکدهی پزشکی هاروارد در بوستون و پل کازتا (Paul Costa) روانشناسی از مرکز پزشکی دانشگاه دوک در دورهام معتقد است که این صفات در برخی موارد ممکن است خبر از مشکلات روانی دهد.
این گروه در 12 مارس در مجلهی Child Psychology and Psychiatry گزارش کردند که این گونه افراد در مقایسه با همسالانی که در طول زندگی خود از تغذیهی مناسبی برخوردار بودهاند، اضطراب، آسیبپذیری در برابر استرس، خصومت، بیاعتمادی نسبت به دیگران، خشم و افسردگی به مراتب بیشتری را تجربه کردهاند. همچنین بازماندگان سوء تغذیهیِ زودهنگام کنجکاوی ذهنی، گرمای اجتماعی، مشارکت و اشتیاق نسبتاً کمتری به تلاش برای بدست آوردن تجربههای جدید و دستیابی به اهداف داشتهاند.
در مطالعات قبلی روی افرادی که پیش از تولد در معرض قحطی قرار داشتهاند، افزایش نرخ برخی اختلالات شخصیتی معین و اسکیزوفرنی گزارش شده است. بررسی دیگری روی جوانان جزیرهی موریس از اقیانوس هند نشان داده است که سوء تغذیه در سن 3 سالگی آنان را مستعد ابتلا به رفتار پرخاشگرانه و بزهکارانه درسنین 7، 11 و 17 سالگی کرده است.
آدریان رینی (Adrian Raine) روانشناسی از دانشگاه پنسیلوانیا در فیلادلفیا که پژوهش مربوط به جزیرهی موریس را انجام داده، میگوید که همانطور که در این مطالعه نیز به درستی وجود دارد، بیاعتمادی به دیگران، اضطراب و افسردگی اغلب با سطحوح بالایی از خشم همراه است. او میگوید «به نظر میرسد تغذیه ضعیف در اوایل زندگی افراد را مستعد داشتن شخصیت بدگمانی قرار میدهد به گونهای که بعدها ممکن است نسبت به دیگران حالت خصمانه داشته باشند.»
گالر یادآوری میکند که بررسی او صفات شخصیتی عمومی در بزرگسالی را شامل بوده نه اختلالات شخصیتی که به وسیلهی روانپزشکان تشخیص داده شده است.
پژوهش جدید بخشی از پروژهی بلندمدت سلامت بود که در مورد باربادوس، کشور انگلیسی زبان جزیرهی کارائیب انجام شده است. شرکتکنندگان 77 بزرگسال بودند که در سن 7 ماهگی به دلیل سوء تغذیه در بیمارستان بستری شده بودند. بعد از پذیرش در بیمارستان، تا سن 12 سالگی این کودکان و خانوادههایشان در برنامهی دولت به منظور نظارت بر سلامت، بازدید از منزل، آموزش تغذیه و کمکهای غذایی شرکت کردهبودند.
بررسی دیگری روی 57 بزرگسال اهل باربادوس انجام شده است که قبلاً در همان سن دچار سوء تغذیه بودهاند اما پس از آن همواره از تغذیهی مناسبی برخوردار بودهاند.
همهی شرکتکنندگان هنگام تولد وزن طبیعی داشتهاند و هیچ یک دچار سوء تغذیهی پیش از تولد نبودهاند.
در پاسخ به پرسشنامه حدود یکسوم این افراد از نظر اضطراب و سایر پریشانیهای روحی امتیاز بالایی را بدست آوردند در حالی که برای گروه مقایسهشونده مقدار آن 7% بوده است. نابرابریهای مشابه دیگری به نفع گروه مقایسه شونده وجود داشته است که حاکی از 3 ویژگی برجستهی شخصیتی دیگری بوده است: برونگرایی، آزادی در بدست آوردن تجربه و پیروی از وجدان.
این انحراف به سمت ویژگیهای شخصیتی منفی پس از آنکه پژوهشگران افراد با ضریب هوشی پایین را از سایر آنها جدا کردند، باقی ماند و این نشان میدهد که مشکلات ذهنی شدید تحت تاثیر محرومیت غذایی در اوایل زندگی آنها بوده و ریشه در پریشانی روحی و یا سایر مشکلات شخصیتی نداشته است.
گالر میگوید: «همهگیری نسبی اثرات سوءتغذیه روی صفات شخصیتی ما را غافلگیر کرده بود.»
او معتقد است که سوء تغذیهی کوتاهمدت پس از تولد میتواند بعدها رشد مغز یا فعالیتهایی را که به شکلگیری ویژگیهای شخصیتی در زندگی مربوط میشود، دگرگون سازد یا اینکه محرومیت غذایی در اوایل زندگی ممکن است به طور غیرمستقیم در شکلگیری شخصیت بزرگسالی به واسطهی افزایش پریشانی و نگرانی عمومی کودکان و نیز افزایش آسیبپذیری نسبت به والدین فقیر اثرگذار باشد. بسیاری از مادران آنها که در برنامهی دولت شرکت کرده بودند، نشانههایی از افسردگی را گزارش کردند که میتواند مهارتهای رو به رشد کودکی را تضعیف کند.